از برای بقا، زیستن و دنبال کردن دستورالعمل هایی ک معلوم نیستند از کجا درون رفتارمان نمود پیدا می کند. کد گذاری شده در رشته های دی اِن اِی، نه درونِ حافظه چیزی مثلِ قطعه رام در کامپیوتر. دوری از گرمایِ تندِ آتش و ترسیدن از دنیایِ مجهولِ توی تاریکی، میل به تولید مثل، دیدنِ زندگیِ دنباله دار درونِ چشمانِ فرزند و انگار ک این کالبدِ مشتق شده از تو قرار است تو را نگه دارد تویِ این دنیای مادی. میلِ عجیبی ـست برای زنجیره ادامه نسل بودن. بی آنکه ک فکر شده باشد، و شهوت شاید. نمی دانم و همه اینها ترسناک است. در یک قیاس نسبت به موجوداتِ دو پایِ اطرافم، خیلی قرص و محکم می توانم بگویم ک گاها، بعضی اوقات مثلِ همین حالا حس می کنم ک بیشتر از اندازه تنهایم. چرا ک انگار هیچکدامشان برچسبِ تولیدی پشت گردنشان را ندیده اند و نفهمیده اند ک ما تنها، ماده هایی سخنگو و متحرکی ـم ک بر حسب تصادف و احتمال، بیش از حد نیاز درک می کنیم و می فهمیم. و اینها همه مزیدِ بر علت شده است ک بیش از آنی ک سزاوار هستیم، درد بکشیم. مثل آن است ک جوجه ای، درونِ یک کارخانه جوجه کشی سر از تخم در بیاورد و پی ببرد ک سرنوشتش چیست. راه فراری نیست، اگر وارد شده ای.

 


مشخصات

آخرین جستجو ها